tml> کاربر گرامی ســلام : برای شادی روح برادران جوانم(نعمت و مسعود رحیـــم زاده)وخواهر جوان سفر کرده ام سمیه رحیم زاده صلواتی عنایت بفرماtext describing the image غبار غــــم(بی تو یک سال گذشت)

 

روزها گذشتند وماهها به سر آمدند، به امید رویتِ روی ماهت با آن لبخندهای همیشگی و در اندیشه باز آمدنت ثانیه های زندگیم؛با آوای غم بی تو رفتند ومردند.

نگاهم هر روز به امید دیدنت کوی وبرزن را مرور میکند . دل من در غم

 هجران تو ای برادرم، چه بگویم، چه کشید.شبها به امید دیدنت سربر بالین

 می گذارم تا شاید تورا نه در عالم که در خواب ببینم  وقصه نا تمام جوانیت

را؛زود بسر آمدن زندگانیت را؛سرودن نابهنگام غزل خداحافظیت را، برایت بازگو نمایم.

افسوس که بعدازتو خواب با چشمان بارانیم قهر نموده وچون سر بر بالین

می نهم کابوس رفتنت تمام وجود بی قرارم را فرا می گیرد.باورم نمی شود که بین من وتو این همه فاصله باشد.

برادرم !امروز خواهرمان آمده بود می گفت به بیست وسوم ماه رمضان نزدیک می شویم. این یعنی سالگرد غروب غم انگیزت در آن بیمارستان  پر ازخاکستر و خالی از باران و....

این یعنی یک سال است که غمی سیاه آسمان قلبم را فرا گرفته و لهیب سوزان دوزخ بر وجودم مستولی گشته وبارش مستمر چشمانم نتوانسته از شعله آتش درونم که در فراق تو زبانه کشیده بکاهد.

 


موضوعات مرتبط: دل نوشتـــــه های منروایات وداستـــــــان هانگاه هــــا ونظـــــرها(برگزیده هـــا)
برچسب‌ها: غبار غــــم(بی تو یک سال گذشت)

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 1 مرداد 1392 | 20:35 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.